سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سوشیانس

«گشایش» در «انتظار» است







ابو بصیر می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت شوم این گشایش کی فرا می‌رسد؟ آن حضرت فرمودند: «ای ابا بصیر! آیا تو از آن گروه هستی که به دنبال دنیایند؟ هر کس این امر را بشناسد، به سبب انتظارش برای او گشایش حاصل می‌شود».



قطعاً تا کنون دربارة فضیلت انتظار فرج مطالب بسیاری شنیده و خوانده‌اید. امّا نکته‌ای که شاید شنیدن آن برای شما تازگی داشته باشد این است که از دیدگاه اهل بیت عصمت و طهارت(ع) «انتظار فرج» یا «چشم به راه گشایش بودن» به خودی خود، در عصر غیبت برای منتظران مایة گشایش، نجات و رستگاری است و از این‌رو شیعیان به جای گله و شکایت از طولانی شدن غیبت و سختی‌ها و رنج‌های این دوران باید تلاش کنند که منتظران خوبی باشند تا همین انتظارشان، «فرج» را در عصر غیبت برای آنها به ارمغان آورد.
برای روشن‌تر شدن این موضوع، چند روایت را با هم مرور می‌کنیم.

ابو بصیر می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت شوم این گشایش کی فرا می‌رسد؟ آن حضرت فرمودند: «ای ابا بصیر! آیا تو از آن گروه هستی که به دنبال دنیایند؟ هر کس این امر را بشناسد، به سبب انتظارش برای او گشایش حاصل می‌شود».1

امام رضا(ع) نیز در پاسخ حسن بن جهم، که از ایشان در مورد فرا رسیدن گشایش می‌پرسد، می‌فرمایند: «آیا تو نمی‌دانی که چشم به راه گشایش بودن، خود [جزئی] از گشایش است؟» او در پاسخ می‌گوید: «نمی‌دانم، مگر اینکه شما به من بیاموزید». آن حضرت با دیگر می‌فرمایند: «آری، انتظار گشایش، [جزئی] از گشایش است».2

بر اساس همین نگرش است که در روایت‌های متعدّدی تأکید شده که برای منتظران واقعی تفاوتی ندارد که ظهور را درک کنند یا نکنند؛ چون آنها در عصر غیبت نیز در خدمت امام زمان خویش هستند؛ چنان‌که در روایتی از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «هر کس بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد، همانند کسی است که با حضرت قائم(ع) و در خیمه‌اش بوده باشد...»3

در این‌باره روایت دیگری از امام رضا(ع) نقل شده است. حضرت می‌فرمایند: «چقدر زیباست صبر و انتظار فرج، مگر سخن خدای تعالی را نشنیده‌اید که می‌فرماید: «و ارتقبوا إنّی معکم رقیب»4و «فانتظروا انّی معکم من المنتظرین؛5 و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم». پس صبر پیشه کنید، فرج و گشایش پس از ناامیدی خواهد آمد و گذشتگان شما صبوتر از شما بودند».6

از دیگر اسرار گشایش در امور، در زمان غیبت امام معصوم(ع) «وقف نمودن خود برای ایشان» است.
این مطلب به زیبایی هر چه تمام‌تر، در فرمایش امام باقر(ع) به عبدالحمید واسطی مورد تأکید قرار گرفته است؛ وقتی او از سختی دوران انتظار سخن گفت، به او فرمودند: «ای عبدالحمید، آیا گمان می‌کنی کسی که خودش را وقف خدای عزّوجلّ کند، خداوند فرجی برای او قرار نمی‌دهد؟! آری؛ به خدا قسم قطعاً و یقیناً خداوند برای او فرج و گشایشی قرار می‌دهد. خدا رحمت کند بنده‌ای را که خود را وقف ما گرداند. خدا رحمت کند بنده‌ای را که امر ما را زنده بدارد».7

در ادامة همین روایت، عبدالحمید واسطی از امام باقر(ع) می‌پرسد: اگر من قبل از آنکه ظهور حضرت قائم(ع) را درک کنم، از دنیا بروم چه خواهد شد؟ حضرت در پاسخ به او بشارتی را برای منتظران واقعی امام عصر(ع) به طور کلّی نوید می‌دهند: «هر کس از شما بگوید که اگر قائم آل محمّد(ص) را درک می‌کردم، ایشان را یاری می‌نمودم، چنین کسی همچون کسی است که با شمشیر خود در پیش روی ایشان بجنگد، بلکه (بالاتر)، به منزلة کسی است که همراه ایشان شهید شود».


ماهنامه موعود شماره 104

پی‌نوشت‌ها:

1.کلینی، الکافی، ج1، ص371، ح3.
2. شیخ طوسی، کتاب الغیبـة، ص276.
3. بحارالانوار، ج52، ص126، ح18.
4. سورة هود (11)، آیة 93.
5. سورة اعراف (7)، آیة 71.
6. بحارالانوار، ج 52، ص129.
7. صدوق، کمال‌الدّین و تمام النعمة، باب 55، ح2

«گشایش» در «انتظار» است

ابو بصیر می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت شوم این گشایش کی فرا می‌رسد؟ آن حضرت فرمودند: «ای ابا بصیر! آیا تو از آن گروه هستی که به دنبال دنیایند؟ هر کس این امر را بشناسد، به سبب انتظارش برای او گشایش حاصل می‌شود».


قطعاً تا کنون دربارة فضیلت انتظار فرج مطالب بسیاری شنیده و خوانده‌اید. امّا نکته‌ای که شاید شنیدن آن برای شما تازگی داشته باشد این است که از دیدگاه اهل بیت عصمت و طهارت(ع) «انتظار فرج» یا «چشم به راه گشایش بودن» به خودی خود، در عصر غیبت برای منتظران مایة گشایش، نجات و رستگاری است و از این‌رو شیعیان به جای گله و شکایت از طولانی شدن غیبت و سختی‌ها و رنج‌های این دوران باید تلاش کنند که منتظران خوبی باشند تا همین انتظارشان، «فرج» را در عصر غیبت برای آنها به ارمغان آورد.
برای روشن‌تر شدن این موضوع، چند روایت را با هم مرور می‌کنیم.

ابو بصیر می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت شوم این گشایش کی فرا می‌رسد؟ آن حضرت فرمودند: «ای ابا بصیر! آیا تو از آن گروه هستی که به دنبال دنیایند؟ هر کس این امر را بشناسد، به سبب انتظارش برای او گشایش حاصل می‌شود».1

امام رضا(ع) نیز در پاسخ حسن بن جهم، که از ایشان در مورد فرا رسیدن گشایش می‌پرسد، می‌فرمایند: «آیا تو نمی‌دانی که چشم به راه گشایش بودن، خود [جزئی] از گشایش است؟» او در پاسخ می‌گوید: «نمی‌دانم، مگر اینکه شما به من بیاموزید». آن حضرت با دیگر می‌فرمایند: «آری، انتظار گشایش، [جزئی] از گشایش است».2

بر اساس همین نگرش است که در روایت‌های متعدّدی تأکید شده که برای منتظران واقعی تفاوتی ندارد که ظهور را درک کنند یا نکنند؛ چون آنها در عصر غیبت نیز در خدمت امام زمان خویش هستند؛ چنان‌که در روایتی از امام صادق(ع) می‌خوانیم: «هر کس بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد، همانند کسی است که با حضرت قائم(ع) و در خیمه‌اش بوده باشد...»3

در این‌باره روایت دیگری از امام رضا(ع) نقل شده است. حضرت می‌فرمایند: «چقدر زیباست صبر و انتظار فرج، مگر سخن خدای تعالی را نشنیده‌اید که می‌فرماید: «و ارتقبوا إنّی معکم رقیب»4و «فانتظروا انّی معکم من المنتظرین؛5 و انتظار برید که من [هم] با شما منتظرم». پس صبر پیشه کنید، فرج و گشایش پس از ناامیدی خواهد آمد و گذشتگان شما صبوتر از شما بودند».6

از دیگر اسرار گشایش در امور، در زمان غیبت امام معصوم(ع) «وقف نمودن خود برای ایشان» است.
این مطلب به زیبایی هر چه تمام‌تر، در فرمایش امام باقر(ع) به عبدالحمید واسطی مورد تأکید قرار گرفته است؛ وقتی او از سختی دوران انتظار سخن گفت، به او فرمودند: «ای عبدالحمید، آیا گمان می‌کنی کسی که خودش را وقف خدای عزّوجلّ کند، خداوند فرجی برای او قرار نمی‌دهد؟! آری؛ به خدا قسم قطعاً و یقیناً خداوند برای او فرج و گشایشی قرار می‌دهد. خدا رحمت کند بنده‌ای را که خود را وقف ما گرداند. خدا رحمت کند بنده‌ای را که امر ما را زنده بدارد».7

در ادامة همین روایت، عبدالحمید واسطی از امام باقر(ع) می‌پرسد: اگر من قبل از آنکه ظهور حضرت قائم(ع) را درک کنم، از دنیا بروم چه خواهد شد؟ حضرت در پاسخ به او بشارتی را برای منتظران واقعی امام عصر(ع) به طور کلّی نوید می‌دهند: «هر کس از شما بگوید که اگر قائم آل محمّد(ص) را درک می‌کردم، ایشان را یاری می‌نمودم، چنین کسی همچون کسی است که با شمشیر خود در پیش روی ایشان بجنگد، بلکه (بالاتر)، به منزلة کسی است که همراه ایشان شهید شود».


ماهنامه موعود شماره 104

پی‌نوشت‌ها:

1.کلینی، الکافی، ج1، ص371، ح3.
2. شیخ طوسی، کتاب الغیبـة، ص276.
3. بحارالانوار، ج52، ص126، ح18.
4. سورة هود (11)، آیة 93.
5. سورة اعراف (7)، آیة 71.
6. بحارالانوار، ج 52، ص129.
7. صدوق، کمال‌الدّین و تمام النعمة، باب 55، ح2

ملاصدرا می گوید....

ملاصدرا می گوید:
خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود
و به قدر نیاز تو فرود می‌آید و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،
و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود
،
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می‌شود،
و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود...
پــدر می‌شود یتیمان را و مادر
برادر می‌شود محتاجان برادری را
همسر می‌شود بی همسر ماندگان را
طفل می‌شود عقیمان را. امید می‌شود ناامیدان را
راه می‌شود گم‌گشتگان را. نور می‌شود در تاریکی ماندگان را
شمشیر می‌شود رزمندگان را
عصا می‌شود پیران را
عشق می‌شود محتاجانِ به عشق را...
خداوند همه چیز می‌شود همه کس را. به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
و زبان‌هایتان را از هر گفتار ِناپاک،
و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار...
و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!


نقشهی 25 گنج بزرگ دنیا از زبان امام صادق (ع)

 

 

 

 

  

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
1-
طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.
2-
و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة:و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گیری (مثبت و سازنده) یافتم.
3-
و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدای تعالی و رسالت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یافتم.
4- و
طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورود به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.
5-
و طلبتُ حب الموت، فوجوته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.
برگ عیشی به گور خویش فرست
        کس نیارد ز پس، تو پیش فرست
 6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.
7-
و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.
8-
و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر و البکأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.
9-
و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.
10-
و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل: و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.
11-
و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.
12-
و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی: و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.
13-
و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.
14-
و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.
15-
و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر: و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم.
16-
و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.
17-
و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکاری یافتم .
18-
و طلبت الراحة، فوجوتها فی الزهد: و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.
19-
و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.
20-
و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.
21-
و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.
22-
و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.
قناعت توانگر کند مرد را
          خبر کن حریص جهانگرد را
23-
و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.
24-
و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.
25-
و طلبت رضی الله، فوجدته فی برالوالدین: و خوشنودی خدای تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.


نوروز

 

نوروز و انتظار فرج


امام صادق (علیه ‌السلام):

مَا مِنْ یَوْمِ نَیْروُزٍ إلّا وَنَحنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الفَرَجَ لِأنَّهُ مِنْ أیّامِنا وَأیّامِ شِیعَتِنا.

هیچ نوروزی نیست مگر آن‌که ما در آن روز، منتظر فرج هستیم؛ زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست


واقعه کربلا و روز عاشورا از دیدگاه اندیشمندان بزرگ جهان

    نظر

 

واقعه کربلا و روز عاشورا موضوعی است که از زمان وقوع آن تاکنون همواره دیدگاه‌ها و نظرات انسانها از هر مذهب و مسلکی را به دنبال داشته و همگان متفق‌القول هستند که همانند این واقعه هرگز اتفاق نیافتده است.

هر کس واقعه کربلا و آن چه را که در روز عاشورا اتفاق افتاد بخواند، یا از زبان کسی بشنود، به طور حتم از آن چه بر امام حسین (ع) و اهل بیت و اصحاب او وارد شده، عمیقا محزون و متاثر خواهد شد.

از این رو بار سفر برمی‌بندد وبه سوی آن حضرت سفری باطنی و معنوی می‌کند و به او جذب شده و با او همدردی و همدلی می‌کند.

اندیشمندان در طول تاریخ به عاشورا و کربلا همواره توجه خاص داشته و پیرامون آن نظرات گوناگونی ارایه کرده‌اند که در این نوشتار برآنیم تا گوشه‌ای از اندیشه‌های آنان را بازگو کنیم.

* "فرایاستارک" نویسنده انگلیسی، از جمله اندیشمندانی است که پیرامون واقعه عاشورا در کتاب معروف خود "صور بغدادی" فصل کوچکی را به این مساله اختصاص داده است.

او در ابتدای این فصل می‌گوید: "شیعه در تمام عالم اسلامی، یاد حسین و مقتل او را زنده می‌کند و در دهه اول محرم به طور علنی این مطلب را دنبال می‌نماید و حزن و اندوه چنان بر آنان مستولی می‌شود که در روز آخر هیاتهای عزاداری به راه انداخته و عزاداری می‌کنند."
او همچنین در فصلی مستقل و به طور مفصل درباره "نجف اشرف" در همان کتاب می‌گوید: "و درمسافتی نه چندان طولانی از این بقعه، فرزندش حسین(ع) در طرف بادیه رسید. او اسبش را حرکت و جولان داد تا در سرزمین کربلا فرود آمد و در همان مکان خیمه زد. در حالی که دشمنانش او را احاطه کرده و راههای آب را بر او مسدود کرده بودند. و همیشه تفصیلات این وقایع واضح و آشکار تا به امروز در افکار مردم بوده است.

امکان استفاده و زیارت از این شهرهای مقدس وجود ندارد مگر با اطلاع و آگاهی از این واقعه زیرا واقعه مصیبت بار حسین(ع) بر هر موجودی نفوذ کرده تا به حدی که به ریشه‌ها رسیده است و این واقعه از جمله قصه‌های نادری است که انسان با خواندن آن نمی‌تواند جلوی گریه خود را بگیرد."
* "
پرفسور ادوارد براون" مستشرق معروف نیز درباره مصیبت امام حسین(ع) در کربلا می‌گوید: "یادآوری واقعه کربلا که در آن سبط رسول بعد از تحمل آزار و عطش به شهادت رسید کافی است تا در سردترین و سست‌ترین افراد اثر گذارد و حتی کسانی را که به امور حماسی و حزن‌آور اعتنا و توجهی ندارند به خود آورده و روح آنان را به مدارج کمال بالا برد، به حدی که درد و مرگ برای آنان چیزی بی‌ارزش و سست شود."
او همچنین می‌گوید: "آیا قلبی پیدا می‌شود که وقتی درباره کربلا سخنی به گوش او می‌رسد، مالامال حزن و اندوه نگردد، حتی غیر مسلمانان هم نمی‌توانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی در برداشت انکار کنند."
* "
چارلز دیکنز" نویسنده انگلیسی نیز درباره قیام عاشورا اینگونه می‌نویسد: "اگر مقصود حسین (ع) جنگ در راه خواسته‌های دنیوی خود بود، من نمی‌فهمم چرا خواهران و کودکانش را همراه خود برد، پس عقل چنین حکم می‌کند که او به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد."
* "
توماس ماساریک" نیز در مقایسه‌ای بین امام حسین (ع) و حضرت عیسی(ع) می‌گوید: "مصایب مسیح نسبت به مصایب حسین (ع) مانند پر کاهی است در برابر کوهی بزرگ."

* "
جستیس آ.راسل" شاعر انگلیسی نیز منظره غم‌انگیز عاشورا را چنین ترسیم می‌کند: "آنها دهان مبارک امام را باچوبهای خود نواختند.ای پیکری که زیر سم اسبان لگدکوب شدی! تو همان بدنی بودی که بینندگان را مسحور می‌ساختی.

خونی که از رگهای مبارکت ریخته و خشک شده، معجونی آسمانی است که تاکنون هیچ سم اسبی با چنین رنگ الهی رنگ نشده است.

ای زمین برهنه و بایر کربلا که در روی تو نه علفی است و نه چمنی! برای ابد آهنگ حزن و آه بر تو پوشیده باد چون که در سرزمین تو بدن پاره پاره مقدس پسر فاطمه افتاده است آن که روح خویش را به خداوند تقدیم نمود."
* "
نیبلت" نیز در ترسیم شب عاشورا چنین می‌نویسد: "آن شب، هنگامی که آتش اردوها در اطراف او در بیابان شعله می‌زد، امام پیروانش را جمع کرد و در یک سخنرانی طولانی فرمود: کسانی که با من بمانند فردا شهید خواهند شد.

سپس عمل بسیار زیبایی انجام داد که نشانه آگاهی کامل او از ضعف بشری و قدرت روح فداکاری وی و علامت قلب رئوف آن بزرگوار بود.

به پیروان خود فرمود: هر کس جرات و قوت ایستادگی و شهادت را در خود نمی‌بیند در تاریکی به طور ناشناس و بدون خجالت برود.

صبح روز عاشورا که ابرهای ارغوانی در آسمان شرق جمع می‌شد، ? ??نفر با ایمان دور امام را گرفتند و همگی آماده مرگ و شهادت بودند."

* "
گیبون" مورخ انگلیسی نیز پیرامون واقعه عاشورا می‌نویسد: "با آن که مدتی از واقعه کربلا گذشته و ما هم با صاحب واقعه هم وطن نیستیم، مع ذلک مشقات و مشکلاتی را که امام حسین (ع) تحمل نمود احساسات سنگدل‌ترین خواننده را برمی‌انگیزد، چنان که یک نوع عطوفت و مهربانی نسبت به آن حضرت در خود می‌یابد."

* "
موریس دوکبری" مورخ آمریکایی درباره عزاداری واقعه عاشورا نیز می‌نویسد: "اگر تاریخ‌نویسان ما حقیقت روز عاشورا را درک می‌کردند، این عزاداری را غیر عادی نمی‌پنداشتند.

پیروان حسین (ع) به واسطه عزاداری برای امام خود می‌دانند که نباید زیر بار ذلت، پستی و سلطه استعمار بروند، زیرا شعار امام و پیشوای آنان تن ندادن به ظلم و ستم بود.

حسین (ع) در راه شرف، ناموس، مردم، بزرگی مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت. پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق خود قرار داده و از ظلم یزید و یزیدیان و بیگانگان خلاصی یابیم و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهیم. و این است خلاصه تعالیم اسلام.

ملتی که از گهواره تا گور تعالیمش این چنین است پیداست که دارای چه مقام و مرتبه‌ای خواهد بود. چنین ملتی دارای هر گونه شرف و افتخار است، چون همه افراد آن سرباز حقیقت و عزت و شرف است."


نژاد برتر ملت مقدس 2

نژاد برتر ملت مقدس (قسمت دوم)

مفهوم صهیونیسم
برای درک ماهیت صهیونیسم ابتدا باید به ریشه یابی عنوان صهیونیزم و مشخصات فکری آن بپردازیم. معنای بسیار ساده واژه صهیونیسم، یهودیت سیاسی است.
در ادبیات سیاسی جهان، از اسلام سیاسی با عنوان بنیادگرایی اسلامی یاد می شود، در برخی کشورها نیز مسیحیت سیاسی وجود دارد. هنگامی که پسوند سیاسی در کنار یک دین قرار می گیرد به این معناست که پیروان آئین مذکور مترصد تشکیل حکومت و دولتی بر مبنای دیدگاه مذهبی خویش هستند.

زمانی که از اسلام سیاسی و یا به عبارتی بنیادگرایی اسلامی سخن به میان می آید چنین است که عده ای از مسلمانان به منظور تشکیل حکومتی برگرفته از احکام شریعت اسلامی تلاش می کنند.
جمعی از یهودیان نیز ایجاد ساختار حکومتی بر اساس تعالیم کتاب آسمانی تورات و اصول عقاید دین یهود را رسالت خویش می دانند.
حال این سوال مطرح است که چرا از یهودیت سیاسی به نام صهیونیسم یاد می شود ؟
عنوان صهیونیسم از نام تپه ای در نزدیکی شهر بیت المقدس معروف به صهیون (
صهیون در زبان عبری، به معنای پر آفتاب)  اخذ شده است .تپه صهیون یکی از اماکن مقدس یهودیان جهان است که بسیاری از آثار مذهبی و تاریخی دین یهود در آن واقع شده است ؛ این کوه سمبل یهودیت است، همانگونه که کعبه سمبل اسلام است.

کوه صهیون زادگاه و آرامگاه داود پیامبر(ع) و جایگاه سلیمان (ع) بود. گاه این واژه نزد یهودیان به‌معنای شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانی به‌کار می‌رود؛ ولی در متون دینی یهود، صهیون به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود(ع) و سلیمان(ع) و تجدید دولت یهود اشاره دارد؛ به‌عبارت دیگر صهیون برای یهود، سمبل‌ رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر جهان است؛ ازاین‌رو یهودیان خود را فرزندان صهیون می‌دانند.
یکی از دلایل نامگذاری مکتب سیاسی یهود بر منبای نام تپه صهیون  اعتقاد به ظهور منجی آخر الزمان بر بلندای کوه صهیون و تشکیل حکومت جهانی توسط اوست. گروهی از یهودیان با سوء استفاده از این سمبل تلاش می کنند به نظام خویش مشروعیت بخشند.
اعتقاد به ظهور منجی آخر الزمان یکی از نقاط اشتراک همه ادیان الهی و حتی برخی از ادیان غیر آسمانی است. این ادیان معتقدند که در آخر الزمان فردی ظهور خواهد کرد و جهان را از ظلم و جور رهایی می بخشد. البته نظریات در مورد این که این شخص کیست و در چه زمانی ظهور می کند متفاوت است.
مسیحیان عالم معتقدند که حضرت عیسی بن مریم (ع) زنده شده و باز می گردد ومسلمانان جهان اعم از شیعه و سنی به ظهور مهدی (عج) در نهایت تاریخ ایمان دارند.
معتقدان دین یهود نیز به آمدن شخصی در نهایت تاریخ ایمان دارند و او را منجی خویش می دانند. در آیین زرتشت و نیز بسیاری از ادیان غیر آسمانی نیز وجود یک منجی مشهود است.

 

مراحل تکوّن وتحوّل تاریخی  

   فلسطین که در عبری آن را ارض اسرائیل می خوانند، در نظر یهودیان همان ارض موعودی است که خداوند به بنی اسرائیل وعده داده است . بسیاری از یهودیان همواره آرزوی بازگشت به فلسطین یا دست یابی به ارض موعود را در سر داشته اند . احساس تعلق به ارض موعود همواره الهام بخش یهودیان در طول تاریخ بود . بنابر متون مذهبی آنان سرزمین مقدس تنها در سایه رهبری پیامبری از بنی اسرائیل وبا یک حکومت کاملا دینی بدست خواهد آمد. فکر بازگشت به سرزمین مقدس در نزد برخی از مسیحیان نیز یافت می شد، اما هیچ گاه به طور جدی پیگیری نشد . در قرن نوزده جریان های یهودی ستیزی در اروپا شدت گرفت وصهیونیسم در واکنش به این جریان ها به وجود آمد .

   بنیان گذار جنبش صهیونیسم یک روزنامه نگار اتریشی به نام تئودور هرتزل (1860-1904)است . هرتزل با نوشتن کتاب « دولت یهود » نظریه خود را – مبتنی بر لزوم ایجاد یک دولت ملی یهودی در فلسطین – به جامعه یهودیان عرضه کرد . هرتزل صهیونیسم را از  یک واژه مذهبی به یک استراتژی بلند مدت سیاسی تبدیل نمود وبا طرح لزوم ایجاد دولت ملی یهود در فلسطین عقیده دیرینه وسنتی یهودیان را (مبنی بر انتظار ظهور یک پیامبر منجی وایجاد دولت الاهی در ارض موعود ) زیر پا گذاشت زیرا او خواستار دولتی سکولار در فلسطین بود . او معتقد بود با وجود فشار های خارجی یهودیان مجبورند ایجاد یک دولت ملی در فلسطین را بپذیرندو زندگی آرامی را در آنجا سپری کنند .

. بازتاب گسترده این کتاب در بین یهودیان جهان، مشوق هرتسل در تشکیل کنگره صهیونیسم در شهر وال سوئیس بود.
   اولین کنگره صهیونیست هادر بازل سوئیس در سال 1897 تشکیل شد . در آنجا هدف صهیونیست ها مبنی بر ایجاد یک دولت ملی در فلسطین رسماً اعلام گردید. مرکز صهیونیست ها ومقر هرتزل در وین قرار داشت و تاسال 1901هر ساله و از آن به بعد هر دوسال یک بار، اجلاس کنگره جهانی صهیونیسم تشکیل می شد.

   صهیونیست ها در این زمان در میان یهودیان ، در اقلیت بودند وفقط بخشی از یهودیان  اروپای شرقی و مرکزی از آنها حمایت می کردند. در مقابل صهیونیسم در جامعه یهودیان اروپا جریان عمده ای قرار داشت که متاثر ازجنبش روشنفکری یهودی یا Haskala بود . این جنبش که در قرن 17 و18 شکل گرفته بود می کوشید تا یهودیان را که به طور سنتی از جامعه وفرهنگ اروپایی منزوی بودند با فرهنگ وتمدن غربی آشنا سازد ، و زمینه ادغام آنان را در فرهنگ وجامعه اروپایی فراهم آورد . به همین دلیل این جریان ، در مسائل غیر فردی ، آموزشهای غیر دینی وفرهنگ سکولار را در میان یهودیان ترویج می کرد . هدف این گروه به طور کلی ایجاد یک فرهنگ گسترده یهودی با تاکید بر فرهنگ مدرن و ویژگیهای فرهنگی یهودیت بود .  هرتزل اگر چه اقدام یهودیان را در جامعه اروپایی را مطلوب می دانست ولی معتقد بود با توجه به احساسات ضد یهودی موجود در اروپا ، امکان تحقق آن وجود ندارد . صهیونیست ها علی رغم تعداد اندک،از ساز ماندهی قوی وحمایت مالی گسترده برخورداربودند ؛ روزنامه های آنان به بسیاری از زبان های جهانی منتشر می شد . تبلیغات وسیع و زیرکانه از شگردهای صهیونیستها و از عوامل عمده موفقیت آنها محسوب می شود .

  هرتزل برای تحقق آرزوی صهیونیست ابتدا به سلطان عثمانی پیشنهاد داد تا خود مختاری فلسطین را اعلام کند و زمینه را برای مهاجرت یهودیان به آن منطقه فراهم آورد ؛ اما سلطان عثمانی پیشنهاد وی را نپذیرفت ؛ و او به انگلستان متوسل شد . انگلیس ها پیشنهاد کردند تا منطقه غیر مسکونی در اوگاندا را به یهودیان واگذارند . اقلیتی از صهیونیست ها از این پیش نهاد استقبال کردند ؛ اما هرتزل واکثریت یهودیان خواهان سرزمین فلسطین بودند. در 1905 کنگره صهیونیست ها ایجاد دولت یهود در غیر فلسطین را مردود شمرد .

  هرتزل در 1904 مرد ، و مرکز صهیونیستها بعد از به کلن و سپس به برلین وبعدها به لندن منتقل شد. قبل از جنگ جهانی اول طرفداران ، صهیونیسم را اقلیتی از یهودیان ساکن روسیه و اروپای شرقی به خصوص لهستان تشکیل می دادند ؛ ولی هدایت ورهبری جنبش را یهودیان آلمانی واتریشی بر عهده داشتند . صهیونیست ها با کوشش فراوان زبان عبری وفرهنگ یهودی را احیا کرده وگسترش می دادند ودر مدت نسبتا کوتاهی موفقیت های عمده ای در این زمینه به دست آوردند . شکست انقلاب روسیه در 1905وفشار های دولت تزاری باعث شد تا تعدادی از جوانان یهودی به فلسطین مهاجرت کنند . در 1914 حدود 90هزار یهودی در فلسطین ساکن بودند ، وحدود  13 هزار نفر مهاجر یهودی نیز در شهرک های مهاجر نشین زندگی می کردند ، وعمدتا توسط بارون روتمپیلد]احتمالا منظور روتچیلد بوده[– ثروتمند فرانسوی یهودی – حمایت می شدند . در بحبوحه جنگ اول جهانی ، صهیونیسم رشد سریعی  یافت و رهبری آن به یهودیان روسی تبار ساکن بریتانیا منتقل شد. در این زمان حییم وایزمن –که بعد ها نخستین رئیس جمهور اسرائیل شد – تلاشهای گسترده ای انجام داد تا از دولت بریتانیا تعهداتی در مورد ایجاد دولت ملی یهود در فلسطین بگیرد . سر انجام در سال 1917 بالفور وزیر خارجه انگلیس اعلامیه ای صادر کرد ، ودر آن قول دادکه دولت انگلیس از یهودیان برای ایجاد دولت یهودی در فلسطین حمایت خواهد کرد . با این اعلامیه که به ( اعلامیه بالفور ) مشهور است ، اولین نطفه های کشوری بنام اسرائیل بسته شد . جنگ عثمانی ها وانگلیسی ها در واقع به نفع یهودیان صهیونیست تمام شد . بعد از جنگ ، امپراتوری عثمانی از هم پاشید و قیمو میت فلسطین به انگلیس واگذار شد و به این ترتیب زمان برای تحقق وعده بالفور به تدریج فرا می رسید . از سویی دیگر در فلسطین یهودیان مهاجر همچنان شهرها وروستاهای خود را بر پا می کردند ، وسازمان های مستقل ونهاد های آموزشی یهودی را آزادانه تشکیل می دادند . در 1925جمعیت یهود در فلسطین  حدود 108 هزار نفر بود ، و در سال 1933 به 238 هزار نفر رسید که حدود 20% کل جمعیت فلسطین را شامل می شد . تا ظهور هیتلر روند مهاجرتها کند بود ، اما فشاری که نازی ها بر یهودیان وارد کردند روند مهاجرت را تسریع کرد . اعراب مسلمان که خطر یهودیان و حمایت انگلیس از آنها را  را درک می کردند بارها در طی سالهای 1929 تا 1939 شورشها واعتراضاتی را سازمان دادند ، و دولت انگلیس را دچار مشکل ساختند . در طی جنگ دوم ، صهیونیسم طرفداران بیشتری یافت بخصوص یهودیان ثروتمند آمریکایی حمایت مالی گسترده ای از آن به عمل آوردند ، و از آن به بعد به یکی از عمده ترین حامیان صهیونیسم مبدل شدند. صهیونیست ها با تشکیل یک سازمان تروریستی به نام هاگانا جو پر آشوب و فتنه را در فلسطین به وجود آوردند.

بعد از جنگ دوم جهانی که اختلافات مسلمین و یهودیان به اوج خود رسیده بود دولت بریتانیا مساله فلسطین را به سازمان ملل واگذاشت ، و پیشنهاد کرد دو دولت عربی ویهودی در این سرزمین تشکیل شود و بیت المقدس به عنوان شهری بین المللی انتخاب گردد. سازمان ملل این پیشنهاد را پذیرفت و قطعنامه ای در تایید آن صادر کرد. اعلام کشور اسرائیل به سرعت بعد از صدور قطعنامه سازمان ملل انجام گرفت ( 1948)، و در پی آن اولین مرحله از جنگهای اعراب واسرائیل شروع شد . اسرائیلی ها در جنگ بیش از آنچه طبق قطعنامه به آنان تعلق می گرفت سرزمین های عربی را اشغال کردند و800  هزار فلسطینی را آواره ساختند ، وسر انجام دولت اسرائیل _ 50سال بعد از تشکیل اولین کنگره صهیونیست ها _ ایجاد گردید .

جنبش صهیونیسم به طور کلی برای رسیدن به هدف خود از خشونت ، ترور و تبلیغات گسترده استفاده می کرد. سازمانهای تروریستی از همان بدو شکل گیری صهیونیسم در فلسطین به ترور مسلمانان دست می زدند و خشونت و ارعاب گسترده ای برای ترساندن و فراری دادن فلسطینی ها به کار می گرفتند، دولت اسرائیل نیز عملا از همین شیوه پیروی کرده است .

به هر حال بعد از ایجاد دولت اسرائیل سازمان های صهیونیستی کوشیدند تا یهودیان جهان را به مهاجرت تشویق کنند . بسیاری از یهودیان این نظریه صهیونیستی را که یهودیان خارج از اسرائیل در تبعید زندگی می کنند ؛ و زندگی کامل وسالم یهودی فقط در اسرائیل ممکن است ، نمی پذیرند . اما گروه های تند رو ومتعصب صهیونیست ، ایجاد یک کشور بزرگ یهودی را از راه قهر و سلطه نظامی در سر می پرورانند ، که به اصطلاح ( از نیل تا فرات ) وسعت داشته باشد .

 صهیونیسم به اندازه تورات قدمت دارد و این جریان بود که در همان روزهای نخستین حس ملی گرایی را در میان یهودیان برانگیخت و جنبش هرتزل تنها صهیونیسم قدیمی را تجدید و سازماندهی کرد.
ـ صهیونیسم بر آموزه های تحریف شده تورات و تلمود بنیان نهاده شده است. نباید فراموش کرد که تعدادی از رهبران صهیونیسم ملحد و بی دین هستند و دین یهود تنها پوششی برای رسیدن آن ها به مطامع سیاسی و اقتصادیشان است.
ـ اکثریت یهود آنچه به اصطلاح به تلمود معروف است را یک نوع قانون اساسی دینی می دانند. تلمود عبارت است از پژوهش ها و نظریات خاخام ها و احبار یهود که در آن ها تمامی جوانب خصوصی و عمومی زندگی مشخص شده است. در آن ها احکام و تعلیماتی آمده است که وضعیت اجتماعی و سیاسی آن ها را توجیه می کند و در قلب و دل آن ها و نسل های بعدی بذر کینه و عداوت و حس انتقام جویی از جامعه بشری و دیگران و خوردن مال مردم و قتل و کشتار و هتک حرمت ناموس آن ها را می کارد و برای خوش گذرانی از خون انسان در برخی مناسبات دینی استفاده می شود و قطراتی از آن بر روی کلوچه های خاصی که در ایام عید و دیگر ایام پخته می شود، ریخته می شود